نمایشنامه «تانیا» داستان زندگی زنی جوان است که ناگهان از خوابی گران بیدار میشود. او که همه وجودش را عشقی بیشائبه پر کرده بود، در مقابل واقعیتی باورنکردنی تصمیمی عجیب میگیرد و توانایی خود را به چالش میکشد. در نهایت او پیروز است، چرا که خود را باز یافته است.
استیون کینگ استاد سرشناس و تحسین برانگیز داستانهای کوتاه و بلند است . مجموعه داستانهای او موسوم به “بازار کابوسها” با استقبال بی نظیر صاحبنظران مواجه شده و داستان “اعلانیههای فوت” او ، “جایزه ادگار” بهترین داستان کوتاه را دریافت کرده است.
روبرت چند گام رقصان برداشت ، سپس در حالي كه سريع و سريع تر مي دويد، بازوهايش را گشود و ناگهان احساس كرد از زمين به هوا برخاسته و مي تواند پرواز كند . البته بعد از چند متر كه احساس كرد زمين را زير پاي خود نمي بيند و در هوا معلق است، ترس برش داشت .
.
بنا بر اين ديگر بازوانش را حركت نداد و احساس كرد ، دارد پايين مي آيد، به طوري كه روي زمين شني چندين بار سكندري خورد تا توانست دوباره تعادل خود را به دست آورد و به طور طبيعي راه برود
فرنتسه روزنامه را باز کرد و آنچه را که خبرنگار نوشته بود شروع به خواندن کرد … : فرانسسیکا که او را فرنتسه می نامند ناگهان زندگی طبیعی خانوادگیش به هم ریخت. زیرا پدرش ، یوهانس شغل حسابدار اش را از دست دادو از شرکتی که خود از موسسین آن بود اخراج شد…