توضیحات
پیش از این، درباره مناسبات همزیستی مسالمتآمیز میان اقوام، در دوره کهن، عصر کاسیها به اینسو (دوره فلز تا هزاره دوم پیش از میلاد) اشاره مختصری شد. داشتن ارتباط اقتصادی، علمی، فرهنگی و هنری، برخورداری از تجربیات دانش یکدیگر، مناسبات قومی، پذیرش اقوام کوچی، تأثیرپذیری فن ساخت، مهندسی ذوب، قالبسازی، پیکرتراشی، سفالگری، بهکارگیری رنگها، شکلیابی نمادها… در دورههای یاد شده، که حتی از نیمه دوم هزاره ششم پیش از میلاد پایهگذاری شده، میان مردمان حوزه دریای کاسپین (از ترکستان تا قفقاز) بهطور موجز در سرسخنهای پیشین و…، گفته آمد.
در ادامه نظر بر این است اگر بنا به ضرورتهای جبری، آن اتحاد و همزیستی نخستین، از کف کار، بهویژه صنعت عصر نوسنگی، در دوره توسعهیابی دامداری و کشاورزی برخاست و قد برافراشت و فرهنگ و زبان زمان خود را آفرید. به نمونه آگاهانهتری در دور تاریخی بهویژه پس از شکلگیری جاده ابریشم قدیم، در نخستین سدههای میلادی، میتوان اشاره کرد که بهصورت یک خط بارزگانی، دیپلماسی، فرهنگی و هنری… که از هند و کاشغر، آسیای مرکزی، ایران در عصر کوشانیان (از سال 50 تا 220 میلادی) بین سه امپراتوری «هان» در چین، امپراتوری کوشانیان (با محدوده ارضی از هندوستان، آسیای مرکزی، از سغدیانا، گرفته تا افغانستان مرکزی، شرقی، جنوبی، ماوراءالنهر) و امپراتوری روم برقرار شده بود، به اوج شکوفایی خود رسید. بنا براین، لازم بهنظر میرسد شرح گزارش کوتاهی فهرستوار در اینباره گفته آید؛ چون در شماره مزبور بهطور مبسوط چند مطلب تخصصی از جانب اساتید و دانشمندان این حوزه، روی موردهای یاد شده، آمده است. منتها پیش از آن لازم است به حضور و پیدایی برخی از اقوام برجسته این منطقه گسترده و پردامنه، چه ایرانی و انیرانی (غیر آریایی)، در دوره باستان اشاره شود.
گفتنی است پیش از این درباره دو قوم قدرتمند باستان (کاسیها و هوریانیها با تمام قومهای خرد و کلانی که با نام آن دو نامبردار بود ند و منشأ پیدایی آنان را دانشمندان قومشناس، کرانه جنوبی دریای کاسپین دانستهاند (از اواخر هزاره پنجم به اینسو) بهصورت دو گفتار مستقل از هم، در همین «مجموعه مشترک مستقل» آورده شد. با این یادآوری که هیچ سند متقنی بهویژه ژنتیک درباره قوم و یا اقوامی پیش از کاسیها در مازندران در دست نیست که آیا حضور انسانهای هوشمند که از هزاره یازدهم به این سو تا شکلگیری قوم در هزاره هشتم پیش از میلاد که در گزارشهای باستانشناسی آمده و تا اواخر هزاره پنجم پیش از میلاد (آغازحضور اقوام کاسی) تداوم داشته، آیا نیای قومهای کاسیها و هوریانیها در کرانه جنوبی دریای کاسپین بودهاند، یا اینکه آنان نسل و نژاد و زبان دیگری داشتند. در واقع پژوهشهای باستانشناسی در اینباره بسیار نارساست، با این تقریر که مناسبات آن اقوام با همسایگانشان و تأثیر و تأثر آنان نسبت به یکدیگر، بنا به یافتههای باستانشناختی از هزاره ششم به اینسو انکارناپذیر است. شایسته یادآوریست، ردپای تاریخی وجود انسانهای دوران کهنسنگی را که بهطور پراکنده در مازندران باستان بنا به کاوشهای باستانشناسی بهدست آمده، نمیتوان از نظر دور داشت. گرچه پراکندگی انسانهای دوران کهنسنگی به نسبت در این منطقه و غالب مناطق جهان، مصداق عام دارد.
علاوه بر دو قوم یاد شده، پروفسور الکساندر بویارف بر این نظر است که اقوام هندواروپایی در دوران «کهنسنگی» در آسیا بودند (جنوب سیبری، کوههای آلتایی، سایان و پیرامون دریاچه بالکان و در هند) و در «میانسنگی» و «نوسنگی» به اروپا کوچیدند. دیگر آنکه به لحاظ ژنتیک اورالیها نه با ترکها و نه با هندواروپاییها پیوندی ندارند. بودباش نخستین آنان در جنوب سرزمین چین بود. که در 20 الی 15هزار سال پیش، بازماندگان آنان به جنوب سیبری کوچ کردند. ترکها که برجستهترین آنها سرخپوستان امریکاییاند از جنوب سیبری برخاسته بودند، شاید ازآسیای مرکزی؛ آنان صنعت سنگ را به عنوان یک فرهنگ در عصر حجر در منطقه رقم زدند.
در مورد زبانها ی اقوام یاد شده، مؤلف بر آن است «درباره زبان کاسیتها (کاسیها)، هیچ چیز روشن نیست… به احتما ل زیاد هوری (هوریانی)اند.» از آنجاییکه درباره زبان هر دو قوم (کاسی و هوریانیهای غیرایرانی) در مباحث یاد شده، با نام زبان کاسیها پرداخته شد، از بازگویی مجدد آن پرهیز میشود. درباره سارماتهای خاوری بر آن است که از بازماندگان آریاییها نیستند. البته این نگاه مشمول سارماتهای جنوب اورال، نمیشود. در ادامه مؤلف میافزاید: «بازماندگان تیرههای آریایی، اکنون در بخش خاوری هند و تیرههای ایرانی کوچی در بخش شمال باختری آن سرزمین بهسر میبرند. اشکانیان و بلخیها ایرانی تبارند که با تورانیان خویشاوندی داشتهاند.»
با توجه به آرایش مختصر و کلی قدامت قومهای کهن در منطقه گسترده حوزه دریای کاسپین، جا دارد درباره امپراتوری کوشانی به عنوان فراهمآورنده امنیت و ثبات سیاسی در نخستین سدههای میلادی که بر آیند آن عامل پیدایی مناسبات نوین اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هنری… با دو امپراتوری دیگر (چین و روم) گردید، اشاره شود. روشن است امپراتوری روم در این دوره بسیار ثروتمند بوده و مشتاق پارچههای ابریشمی چین و عطریات و ادویهجات هند بودهاند؛ از این رهگذر طلای زیادی به بازار دو امپراتوری (کوشانی و هان در چین) ترانزیت میشد.
درباره تأثیر اتحاد سه امپراتور، از روم تا چین که از طریق خشکی و دریا با یکدیگر در ارتباط بودند، حاصلاش در بخش سیاسی یک نظام واحد توافق شده بر پایه بردباری، دگرپذیری و همزیستی مسالمتآمیز بود که با داشتن چنین پروتکلی (قرارداد بین مقامات عالیرتبه سه امپراتور) هیچ برتری ایدئولوژیک، بهویژه دینی، حاکم بر روابط آنان نبود؛ بهویژه حاکمان کوشانی به عنوان حلقه ارتباط دو امپراتوری شرق و غرب از همه نحلههای فکری و فرقههای مذهبی پشتیبانی میکردند. بهکارگیری چنین سیاستی موجب ثبات نسبی آزادی بهویژه باورهای دینی شد. ساخت بناهای مذهبی، نیایشگاهها، معابد الاههها، آزادی مبلغان مذهبی از راهبان و کاهنان بودایی، زرتشتی و خدایان محلی، عرصهای یافتند. نکته قابل مکث آن است که وجود جریانها و نحلههای دینی بهمعنای نابودی و حذف باورها، آداب و سنتهای یکدیگر نبود.
در بخش فرهنگ درهمآمیزی و پویایی، جلوه برجستهای یافت. سنتهای مشترک در فرهنگها پدیدار شد و حتی بر روی سکههای این دوران سیتن از خدایان اقوام مختلف ثبت گردید. فرهنگهای محلی نیز مجالی برای حضور یافتند. در هنر، سنتهای رومی (بیزانسی)، ایرانی، تخارستانی و سغدی گسترش پیدا کرد. هنرهای تزیینی از زرنگاری، گوهرکاری، دانهنشانی، زیورآرایی، نگارگری و نیز ساخت تندیسهای خدایان، گچبری، پیکرتراشی بهویژه ساخت پیکره خدایان در سیما و هیئتهای انسانی نمود پیدا کرد.
به لحاظ خط و زبان باید گفت شش نوع خط از باختری، یونانی، هندی، براهمی و خروشتی، سغدی و پارتی اشکانی رایج بود. زبان سغدی زبان رسمی گفتوگوها، بهویژه در زمینههای بازرگانی نقش مهمی ایفا میکرد.
آنچه مختصر درباره دومین تجربه گرانسنگ همزیستی مسالمتآمیز بین خلقها، اقوام و ملل مطرح شد؛ بیشتر میتواند بیانگر این نکته مهم باشد که ضرورت پایهگذاری این دفتر و کوشش در راه شناخت اقوام، فرهنگ، هنر و زبان منطقهای به چنین گستردگی، امری تصادفی و باری به هرجهت نیست. دانشمندان مجموعه مشترک با رویکردی انسانی روی مناسبات پیوند فرهنگها به دور از هر تنشی اندیشه میکنند. با این آگاهی که مردم منطقه مورد نظر حداقل نسبت به دو تجربه یاد شده، دوهزار سال از آنان در همه عرصهها پیشرفتهترند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.