توضیحات
سال 1399 خورشیدی (2020 میلادی) پنجمین سال شکلگیری مجموعة کار مشترک مستقل کتاب «پژوهشهایی دربارة کرانههای دریای کاسپین» است.
این گردهمایی علمی ـ پژوهشی روی چهار موضوع قومشناسی، زبانشناسی، فرهنگ و هنر، پایهگذاری شده است. کارنامة پنجسالة آن مشتمل بر انتشار 120 مقاله زبانشناسی، قومشناسی و مردمشناسی و… است. گرچه در بخش زبانشناسی بهطور غالب به زبان اقوام هندواروپایی پرداخته شد. منتها در بخش تاریخ، فرهنگ و هنر به تمدنهای پیشآریایی اگرچه محدود، توجه شده است. به نظر میرسد بیش از هر چیز، این فروگذاری برمیگردد به جوان بودن مجموعه مزبور که در حال بال گستردن است. بهطور مثال با آنکه دانشمندان کلاً دربارة وجود زبان کاسیها به لحاظ تاریخی اتفاق نظر دارند؛ منتها در بخش زبانشناسی، تحرکی برای شناخت آن مانند زبان هوریانیها که آنان نیز «بودباش»شان درکرانه جنوبی دریای کاسیها بوده، دیده نمیشود. قابل اشاره آنکه کاسیها مخترع چرخ کوزهگری، چرخ ریسندگی و چرخ ارابه بودند و برخی دانشمندان معتقدند «روش گاهشماری و استفاده از اسب را به بابلیها آموختند و ابتکار ایجاد سنگ مرزی را از آن خود ساختند که شامل منشورهای شاهان و عباراتی در رابطه با علم نجوم و نیز علامتهایی از خدایانی که این سنگها تحت حمایت آنان قرار داده میشد.» را درکارنامه تاریخی خود دارند بنابراین، نکات آمده با توجه به اهمیتی که دارد در مرتبهای قرار دارد که نمیتوان از کنار آن به آسانی گذشت. دانسته است «گواه منشأ نژادی کاسیان قریب پنجاه کلمه و نام خاص است که با ترجمه اکدی در متون لغوی آشوری و بابلی محفوظ است و همچنین مقداری اسامی خاص که در اسناد تجاری و اقتصادی بابلی و کتبیههای شاهان که مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد باقیمانده، به دست آمده است.» و درباره هوریانها گفتنیست نبشتههایی به زبان هوریانی به خط اکدی در دست است… و «اکنون تا حدی ساختمان دستوری زبان هوریانی بر ما معلوم است و کموبیش اسامی خاص زبان مزبور را میدانیم» نتیجه آنکه، زبان مازندرانی پیش از حضور آریاییها پس از گذر از یک دوره هشتهزارساله از یک قشر زیرین زبانی برخوردار بوده است که بعدها به تدریج با گذر از مرحله دو زبانگی که سدهها به طول انجامید جذب زبان ایرانی شده است. از آنجا که درباره هر دو قوم در دفتر دوم و سوم و نیز در تاریخ مازندران باستان سخن رفته است، ادامه این سخن را میتوان به آنجا ارجاع داد، با این همه افزودنیست از هر دو زبان ادبیات کتبی، به جا مانده است که باید ذخیره لغوی موجود در این کرانه را جهت تحقیق تطبیقی به آن افزود. گفتنی ست در تاریخ مربوط به این دوره از جانب برخی دانشمندان صریحاً اشاره شده که «کاسیهای فاتح بابل، که شش قرن در آنجا حکومت کردهاند، مسکن اصلیشان در نواحی دریای خزر بوده است که در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد، آنانی که در دامنههای زاگرس مسکن داشتند، با عناصر هندواروپایی مخلوط شدند.» منتها «اقوام ساکن در کرانة جنوبی دریای کاسیها از (گلها، کادوسها، آماردها و کاسیها…) حتی در 700 قبل از میلاد بر اساس گزارشهای تاریخی موثق، پادشاهیهای کوچکی در کرانة جنوبی دریای کاسی داشتند» که از مادها پیروی نمیکردند. بدیهیست تفوق قومی در این کرانه حتی بنا به اشارههای آمده در اوستا ، چندان آسان به دست نیامده است.
پوشیده نیست تاریخ برتری قومی کاسیها در این کرانه دوامی چهارهزارساله داشته است (از اواخر هزاره پنجم تا اوایل هزاره اول پیش از میلاد) با این افزوده که در مازندران پیش از کاسیها، شکلگیری زبانهای قومی بر اساس مستندات باستانشناسی و تاریخی به هزاره هشتم پیش از میلاد برمیگردد که تا حضور کاسیها یک دوره چهارهزارساله را پشت سر گذاشته بود. در واقع برای زبان مازندرانی سه دوره تاریخی را میتوان در نظر گرفت. نخست، حداقل از هزاره هشتم تا اواخر هزاره پنجم. دوم، از اواخر هزاره پنجم تا اوایل هزاره اول پیش از میلاد و سوم، از اوایل هزاره اول پیش از میلاد تاکنون که زبانهای اقوام ایرانی چیرهمند شدند، که هنوز قدمت تفوق زبانی آنان در این کرانه، به سه هزارسال نمیرسد با این حساب در صورت تداوم وضع موجود در چشمانداز آینده با توجه به تجربه رخدادهای دو دوره چهارهزارسالة گذشتة یاد شده، پیش از ورود آریاییان، روشن نیست قوم برتر بعدی، پیداییشان چگونه و از کدام سو و با چه نامی خواهد بود و یا ممکن است از درون وضع موجود طی پروسه تکاملی، زایشی نو با چهرهای تازه رخ نماید.
به هر ترتیب دو نکته مهم، درباره چهارهزارسال نخست تاریخ مازندران باستان مطرح است. نخست آنکه هیچ نشانی از نام قوم و یا اقوام این دوره تاریخی در دست نیست، به رغم آنکه آثار فراوانی در یافتههای باستانشناختی از آنان به دست آمده است که حاکی از فرایند منظم شکلگیری جامعه انسانی ـ قومی در این منطقه است. دو دیگر آنکه هیچ آگاهی از سرشت واقعی نظامهای اجتماعی حاکم بر مردم این دوره در دست نیست. با این همه عدم آگاهی دلیلی بر عدم وجود زبان گفتاری و ساختار اجتماعی ـ اقتصادی به معنای دوره کهن نیست؛ زیرا دو نشانه مهم، پشتیبان این نگاه است. نخست یافتههای پرشمار باستانشناختی از ابزار آلات سنگی، سفالی و بعد مفرغی، زینتآلات، مجسمهها، ظروف خانگی، خندقهای نگهبانی، سلاحهای شکار، ادوات کشاورزی، ظروف ظریف از طلا، نقش مایههای هنری که خود یک مبحث مفصل مستقلیست و غیره. دوم وجود واژگان بازمانده از زبان اقوام مازندران باستان است. گفتنی ست اخیراً واژهنامهای با 80000 لغت در تطبیق با 24 زبان کهن از میان دههاهزار واژههای جاری در زبان مازندرانی، منتشر شده است که در جدول نشانهها برخی واژهها با علامت اختصاری مازندرانی آمده است که از مؤلف خواسته شده دهها واژه مازندرانی را همراه با گزارشی برای این شماره آماده کند، که کرد و با عنوان «زبان مازندرانی یک زبان پیوندی ست» در این شماره آمده است. امید است بنا به شرح فوق، نظر زبانشناسان به این واژگان معطوف شود. دانسته است ذخیره لغوی کهن را باید بیشتر رو نامگانیهای گیاهان، جانوران، درختان، آبزیان، حشرات، نام کوهها، درهها، رودها و غیره به رغم جابهجایی نامها، از بین رفتن آبادیها، مهاجرت قومهای کوچی، تغییر در ابزار تولید و دهها مورد دیگر جستوجو کرد، ضمن آنکه پژوهشهای باستانشناختی، بهطورکلی نیاز به تقویت و برنامهریزی تازهتری دارد. آنچه به غنای این سخن میتوان افزود آنکه مازندران در هزاره سوم پیش از میلاد «در صنایع کوزهگری، آجرپزی، سفالگری، فلزکاری، رنگریزی، قالبریزی، پیکرنگاری و کندهکار» بهطور حرفهای کار به دست و فعال بوده است.
آوردن نمونهای از احوال اقوام ساکن در کرانة جنوبی دریای کاسیها و تمدن جامعه منظم و رو به تکامل آنان در پیش از حضور آریاییها، مصداق قابل تعمیمیست برای کل اقوام منطقه مورد پژوهش این دفتر (از ترکستان کهن تا قفقاز) که لازم به نظر میرسد به زبانهای اقوام پیشآریایی آنان مداقه شود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.