توضیحات
کتاب کنونی دومین اثر از جناب استاد دکتر ناصر گیلانی است که از سوی مترجم به خوانندگان ایرانی و بهطورکل، به خوانندگان فارسیزبان تقدیم میشود. این کتاب که در سال2020 در فرانسه منتشر شده است، به بررسی و نقد سیاستهای لیبرالیستی در فرانسه بربستر شرایط جهانیسازی نولیبرالیسم میپردازد و براساس آمار و استنادات فراوان آثار زیانبار و ویرانگر این سیاستها را بر زندگی اکثریت عظیم انسانها و بر محیطزیست آشکار میکند. اما نویسنده تنها به خوانش این سیاستها بسنده نمیکند و بهدرستی یگانه راه پایاندادن به این سیاستهای ویرانگرانه را که با سرشت سرمایهداری آمیخته است، خروج از سرمایهداری میداند. بههمیندلیل، برخلاف لیبرالها که میکوشند تا این ادعا را بباورانند که سرمایهداری پایان تاریخ است و جایگزینی برای آن وجود ندارد، او با اتکا به اسناد متقن و تحلیل عینی دادههای اقتصادیواجتماعی، نتیجه میگیرد که خروج از سرمایهداری بهویژه بربستر جهشها در فنآوریهای نوین، نه آرزویی دورازدست، که امری ممکن و ضروری است. واقعیت این است که در مدل جهانیسازی نولیبرالی دستآوردهای ناشی از فنآوریهای کنونی بهانحصار شرکتها و بهویژه شرکتهای فراملیتی و الیگارشیهای مالی درآمده است. ازاینرو ضروری است که در سازمان اجتماعی و تولیدی دگرگونی اساسی رخ دهد. زیرا هدف تولید و خدمات نه سودورزی بیحدوحصر شرکتها که باید پاسخگویی به نیازهای عموممردم در مقیاس ملی، بینالمللی و محترمداشتن محیطزیست باشد؛ زیرا، شرکتها که بر امکانات اجتماعی و بر کار زنانومردان متکیاند، نه دارایی شخصی که دارایی اجتماعیاند و ضروری است که کارگران و مزدبگیران در مقام آفریندگان ثروت و در موضع مصرفکنندگان، در مدیریت تمام فرایندهای تولید کالاوخدمات مشارکت و برآنها نظارت داشته باشند. بههمین دلیل، دیگر موضوع، بازگشت به تنظیم اقتصادی از نوع مدلهای کینزی نیست که مبارزه با فقر را، آن هم به صورت محدود، به حوزهی بازتوزیع درآمدها تنزل میدهد. مبارزه با فقر و توزیع درآمد باید از همان بدو فرآیند تولید مدِنظر باشد.
با چنین رویکردی، دکتر گیلانی خدماتعمومی و بسطوتعمیق آن برپایهی منطق غیرکالایی و براساس پاسخگویی به نیازهای فزایندهی کنونی مردم را لازمهی خروج از سرمایهداری میداند و ازاینمنظر باب بحث بکری را میگشاید. او، بهدرستی بر آن است که برای پایاندادن به نابرابری اقتصادیواجتماعی و محترمداشتن محیطزیست و تنوعزیست، باید صلح جهانی، همبستگی و همکاری همهجانبه را جایگزین رقابتهای ویرانگر و نظامیگری در مقیاس ملی و بینالمللی کرد.
بااینحال و بهرغم فراهمبودن شرایطعینی برای خروج از سرمایهداری، او با اشاره به پراکندگی در صفوف مخالفان جهانیسازی نولیبرالی، برآن است که تلاش برای تغییر توازنقوا و ایجاد جبههای فراگیر و متکی به تشکلهای مردمی شرط بنیادین تحقق این خواستهای اصولی است. ازهمینرو، او با توجه به شرایط مشخص کشور فرانسه، بر این باور است که تغییر توازنقوا از طریق تلاش برای بسط دموکراسی تودهای یا دموکراسی مشارکتی و بهتعبیر او دموکراسی از نزدیک میگذرد.
بیتردید، مطالعهی این کتاب در افشای نولیبرالیسم و آثار ویرانگر آن در کشورهایتوسعهیافته میتواند برای کنشگران سیاسی، اجتماعی، سندیکایی، مدنی و حتا مدیران و کارگزارانِ اقتصادیِ مستقل در کشور ما بسمفید باشد. بهویژه ازآنرو که لیبرالهای وطنی میکوشند تا نولیبرالیسم را یگانه راه توسعهی اقتصادیـاجتماعی که سرانجام آن «خوشبختی» عمومی است، معرفی کنند.
درخورد یادآوری است که دکتر ناصر گیلانی در این کتاب نیز کوشیده است اندیشههای اقتصادیواجتماعی خود را تا حد امکان بهزبان همهفهم بیان کند. بااینحال، او بنا بهمقتضای سخن و برای فهماترکردن مسائل به توضیح بیشتر برخی رویدادهای اجتماعی و مقولههای اقتصادی برآمده است. این توضیحات تکمیلی در کادر (قاب) از متن متمایز شدهاند.
یادآور میشوم که توضیحات مترجم با نشانهی (م-) از پانوشتهای نویسنده متمایز شدهاند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.