توضیحات
در سراسر تاریخ انسانی بیتردید دو گرایش بارز در میان ما نمود داشته است.
همواره سازندگان شهر وجود داشتهاند. آنان نوآوران، دانشمندان، فیلسوفها، وحدتآفرینان، قهرمانان، شاعران، نقاشان، معماران، واعظان، پیامبران، رؤیاپردازان، و آیندهنگران هستند. آنها دربردارندة مساواتگرایان، پایهگذاران همبستگی، خردگرایان، خوشبینان نامقلد، شورشیان روشنگر، حامیان ستمدیدگان، الهامبخشان، و انگیزشدهندگان هستند. در اصل افرادی که تمدن را به شرایط زیستی بالاتری به جلو میرانند. آنها با شعلههای درونی خلاقیت و سرزندگی به پیش میروند.
این سازندگان شهر همواره در برابر تلاش ویرانگران ایستادگی کردهاند. ویرانگران همان مهاجمان، ماشینشکنان، نفرتپراکنان، ستایشگران نادانی، خردهپایان تنگنظر، مردمفریبان، اعضای دار و دستهها، عیاشان، و رواقیها هستند. آنها تخریبگران، آزاردهندگان، سران دار و دستههای نژادپرست، توزیعکنندگان مواد مخدر، فروشندگان کالاهای تقلبی، سادیستها، مصلوبکنندگان، احساساتیهای مبتذل، رواجدهندگان زمخت مطالب شهوتانگیز، قلدرمآبها و بمبگذارانی هستند که پلیدیها و بدویت را پرستش میکنند.
تمایز میان راست و چپ در سیاست، نسبت به تاریخ تمدن انسانی، موضوعی جدید بهشمار میآید.
در پنجم ماه مه سال ۱۷۸۹، مردم فرانسه مجلس ملی را شکل دادند. این نهاد بود که بنیان انقلاب و سرنگونی سلطنت فئودال را پایهگذاری کرد. بارون دوگوویل (Baron de Guaville) صحنه را چنین توصیف میکند: «به آشنایی با یکدیگر آغاز کردیم: آنها که به دین و پادشاه وفادار بودند، مکانهایی را در طرف راست کرسی ریاست انتخاب کردند تا از فریادها، ناسزاها، و گستاخی اردوگاه مخالف که آزادانه از آن بهره میبرد، در امان بمانند.» در سال ۱۷۹۱، کسانی که در سمت چپ مجلس ملی فرانسه مینشستند، اردوگاه مخالف مدافعان نظام گذشته، کمکم خود را نوآوران نامیدند. دیری نپایید تا جامعه بهطور کلی آنها را چپ خواند.
تا مدت نیم قرن پس از آن، مفاهیم چپ و راست در سیاست فراتر از فرانسه گسترش نیافت. ایده سوسیالیسم حتی جدیدتر است و بهعنوان مفهومی فروبسته در اوایل دهه ۱۸۰۰ در فرانسه تعریف شد و تا سال ۱۸۲۲ در زبان انگلیسی کاربرد پیدا نکرد. مارکسیسم به مثابه یک جنبش تا سال ۱۸۴۸ هنوز بنیان نیافته بود. مفاهیمی چون چپ، راست، سوسیالیسم، و مارکسیسم بیآغاز و انجام نیستند، آنها هماکنون تنوع گستردهای از ایدهها و شخصیتهای گوناگونی را دربرمیگیرند.
اما این دو گرایش بارز، سازندگان و ویرانگران مدنیت، از طلوع تاریخ انسان و جامعه طبقاتی وجود داشتهاند. از آن هنگامی که ما به رام کردن حیوانات و کشت فرآوردههای کشاورزی آغاز کردیم، کسانی بودند که میخواستند توانایی انجام چنان کارهایی را به کمال رسانند و ما را بهسوی روش زیست پیشرفتهتری به پیش ببرند. و از همان هنگامی که تمدن زاده شد، کسانی بودند که میخواستند ما را به تمدن شکارـدانهچینی واپس برانند و شیوه زندگی ما را تا حد موجودات نخستین تنزل دهند.
سرشت نبرد مداومی که میان تمدنها و فرهنگها، درون تمدنها و فرهنگها، و حتی درون خودِ افراد در جوشش بوده به این پرسش اصلی منتهی شده است: آیا انسان از موهبت خردگرایی و خلاقیت خود برای پیشرفت به سوی دستآوردهای بزرگتر و دنیایی بهتر بهره میبرد؟ یا در مخالفت با سرشت بارز انسان ما را به موقعیت موجوداتی کمتر هوشمند پایین میکشند؟
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.